ارشیاارشیا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره

ارشیای مامان وبابا

ارشیا جان میره آرایشگاه

سلام به پسر گلم که روزها و شبها و ثانیه ها و دقایقهای زندگیم به عشق تو ودر کنار تو و با نفسهای تو میگذره هیچ وقت فکر نمیکردم حضور تو تو زندگیمون اینقدر همه چیز عوض کنه و من و بابایی تمام لحظه هامون و ثانیه هامون با نفسهای تو میگذره و با حضور تو زندگی میکنیم..... من و بابایی عاشقتیمممممممممم عزیز دلم علیرغم میل باطنی تو هفته گذشته من و شما و بابایی رفتیم آرایشگاه برای کوتاهی موهای شما ...... دلم نمیومد موهات کوتاه کنم چون خیلی بهت میاد و مامانی موی بلند بیشتر دوست داره ولی هوا خیلی گرم خودخواهی که به خاطر دل خودم و دیگران شما اذیت بشی عزیزم به خاطر همین رفتیم آرایشگاه موهات کوتاه کردیم خیلی ناز شدی و کلی قیاف...
27 تير 1392

هفته ای که گذشت

شیرینتر از عسل سلام میخوام از هفته گذشته و ماجراهای قشنگ و جالب اون برات بگم عزیز دلم ...... روز یکشنبه (١٦/ ٤/ ) تولد مامانی بود چون بابایی شبها دیر میرسن خونه صبح همه کارای مامانی رو انجام دادن مثل خرید و ...... البته شما هم خیلی به بابایی کمک کردین .... مثل همیشه شب قرار بود مادرم,پدرم و خواهرم و دو تا برادرای عزیزم بیان خونمون برای تولد مامانی منم که اون روز خیلی خوشحال بودم چون همه چیز متفاوت بود و شیرینی خودش داشت ...... اینم کیک مامانی که سلیقه شما و بابایی بود دستتون درد نکنه این قسمتهای خورده شده کار پسرم ارشیا خان نوش جونت عزیزم....          ...
23 تير 1392

برای پسرم که همه زندگیم

                                                          زیبا نگه داشتن رفاقت مثل نگهداشتن آب توی مشته فکرمیکنی نگه داشتی اما وقتی دستت رو باز میکنی میبینی چیزی نمونده جز خیسی خاطره ها !!!!!!!! ...
19 تير 1392

تولد مامان فرانک

سلام شاهزاده رویای دلم   فقط اومدم بگم امروز تولد مامان فرانک اومدم بگم عاشقتم اومدم بگم تو و بابایی همه زندگی منین اومدم بگم خیلی دوستون دارم اومدم بگم با حضور تو و بابایی من خیلی خوشبختم خدایا عاشقتم ممنون به خاطر دادهات وندادهات زندگی کردن با  شماها قشنگترین لحظه های زندگیم میسازه خدایا شکرررررررررررررررت ...
16 تير 1392

روزهای عسلی از نگاه دوربین

                                                                   سلطان دلممممممممم   عکسای بالا مربوط میشه به روز جمعه (٧/٤/٩٢)رفته بودیم خونه مامان بزرگم با خاله نازی اینا .... یه خونه کاهگلی و قدیمی که زیبایی خاص خودش داره و نگاه مامان به اونجا&nbs...
15 تير 1392

دریاچه چیتگر

....سلام اکسیژن مامان...... امروز میخام از روز ٢٤ خرداد که با خاله فرزانه اینا همگی رفتیم دریاچه چیتگر برات بنویسم از روز قبل هماهنگ کردیم و قرار شد جمعه بعدظهر بریم دریاچه خلیج فارس چیتگر .... ظهر بعد از خوردن ناهار شما خوابیدی که بعدظهر اذیت نشی برای رفتن.... ساعت ٦ رفتیم دنبال خاله اینا وراه افتادیم وقتی رسیدیم دریاچه با یه جمعیت شلوغ مواجه شدیم وقتی نزدیک شدیم یه عالمه بچه داشتن از فواره هایی که ازش آب میومد بازی میکردن یعنی یه جورایی آب بازی میکردن ولی مامان دوست نداشت شما هم آب بازی کنی به خاطر همین رفتیم نزدیک دریاچه چند تا عکس گرفتیم (دریاچه تازه احداث شده قشنگ و زیبا بود محوطه دریاچه و پارک بازی برای بچه ها و درش...
10 تير 1392

دنیای شیرین 33 ماهگی شازده کوچولو

نفسمممممممممممم ماهگی مبارک سلام زندگی مامان با ١٢ روز تاخیر ٣٣ ماهگی مبارک شرمنده عزیز دلم با ١٢ روز تاخیر ماهگردت برات میزارم ..... روز جمعه ٢٤ خرداد مامان بزرگ و خاله نازی و بابابزرگ اینا همگی رفته بودن باغ ما باهاشون نبودیم رفته بودیم دریاچه چیتگر و مامان بزرگ میخوره زمین تو باغ و دستش متاسفانه میشکنه و من و خاله نازی تو این مدت میرفتیم خونه مامانم و مراقبش بودیم و کارهاش براش انجام میدادیم چون دستش خیلی درد میکرد و حوصله هم نداشت به این دلیل نتونستم بیام سراغ وبلاگت و با تاخیر مطالب برات مینویسم الان هم اومدیم خونه خودمون و مامان جون حالش خیلی بهتر شده هر چند تا دو هفته دیگه هم باید د...
5 تير 1392
1