ارشیاارشیا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره

ارشیای مامان وبابا

برای نبض زندگی

        هر کجا هستم باشم                                                          

                                                       آسمان مال من است...

 

                   پنجره, فکر, هوا, عشق, زمین مال من است....

 

           چه اهمیت دارد گاه اگرمیرویند....

                                                 قارچهای غربت.....

.Flowers-Sunflowers-Window icon

      به دنیای شیرین ما خوش اومدین.....

مهر مبارک

سلام  پسرم  مهر ماه و بوی مدرسه و زیباییهاش مبارک بوی کتاب نو و یافتن دوستان جدید مبارک بوی پاییز و قشنگیهاش مبارک همه زیباییهای علم و دانش مبارکت باشه عزیز دل مادر  امسال مهر ماه ما کاملا با سالهای قبل فرق میکنه ما یه پسر کوچولو ناز داریم که قراره امسال بره پیش دبستانی و این پسر کوچولو پیش دبستانی ما یک بار دیگه دنیای ما رو دگرگون کرده و ما رو به تکاپو و جنب و جوش وا داشته تا بهترینها رو براش انتخاب کنیم و ما رو برده به گذشته ایی که خودمون سالها پیش داشتیم و حالا شده بهترین خاطرات زندگیمون یعنی یادگیری همه چیزهایی که نمیدونستیم و مشتاق اموختن بودیم  امروز اول مهر 1394 من و ارشیا و بابایی ...
1 مهر 1394

تولدت هزاران بار مبارک.....

خدایا به خاطر  همه مهربونیهات و زیبایی هایی که بهمون دادی ازت ممنونیم  خدایا به خاطر داشتن ارشیا تو زندگیمون ازت ممنونیم  خدایا خیلی دوست داریم و هیچ وقت تنهامون نزار  پسر قشنگم از این که هستی و زندگی رو برامون زیباتر کردی خیلی خوشحالیم ..... پنج سال با تو بودن بهترین و قشنگترین لحظه های عمرمون بود  با تو خوابیدیم باتو خندیدیم با تو گریه کردیم با تو خوشحال بودیم و خلاصه که با تو عشقبازی کردیم و لذت بردیم از حضور همدیگه تو زندگیمون  خیلی خیلی دوست داریم نفس زندگیمون   قشنگم, مهربونم , نفسم ,عشقم , زندگی , همه هستی من , پ...
24 شهريور 1394

تابستان گرم و باغ بابا بزرگ

تو این تابستون گرم ما از هر فرصتی استفاده میکنیم میریم باغ بابا بزرگ  اونجا رو خیلی دوست داری و حسابی بازی میکنی و واقعا بهمون خوش میگذره مخصوصا که کنار پدر و مادر و خواهر و برادرت باشی ....... البته گاهی وقتها هم مهمونای عزیزی داریم مثل دوستای دایی یا دوستان بابا بزرگ یا مامان جون یا......خلاصه که هر کی میاد اونجا حسابی هم به ما هم به اونا خوش میگذره و همه عاشق باغ بابا بزرگ میشن و دوست دارن دوباره بیان....... اینم چند تا عکس از جمعه هایی که رفته بودیم باغ   این آقا پسر گل اسمش مهدی بود و پدرش با بابا بزرگ دوست بودن که برای اولین بار اومده بودن باغ و شما حسابی با آقا مهدی ...
1 شهريور 1394

همه زندگی مامان و بابا دوست داریم

قهرمان کوچولوی ما سلام چند وقتی بود که قرار بود رنگ کمربندت عوض بشه به خاطر تمرینات خوب و عالی که داشتی باید یه درجه کمربندت بالاتر بشه باید اعتراف کنم فوق العاده ای تو تمرینات و بسیار عالی کار میکنی و خیلی خوب یاد میگیری در واقع یه جورایی استعداد عجیبی داری تو یادگیری تکواندو قهرمان کوچولوی من مبارکت باشه کمربند سبز عزیز دل مامان و بابا خیلی خیلی دوست داریم  میدونم یه روزی روی سکوهای جهانی پا میزاری و افتخاری میشی برای ایران عزیز .......   اینم نفسم , پسرم , همه زندگیم ,.......   آرزویت را برآورده میکند آن خدایی که آسمان را  ...
29 مرداد 1394

یه اتفاق خیلی جالب.....

پسرم دیگه معروف شده  میدونی چرا قشنگم؟؟؟؟؟ خودمون هم وقتی متوجه این اتفاق جالب شدیم هم خوشحال شدیم هم کلی خندیدیم ....... روز تولد مامانی یعنی 16 تیر از صبح یک عالمه بیرون کار داشتیم  اونم کار اداری که حتما باید انجام میدادیم صبح خیلی زود سه تایی از خونه اومدیم بیرون بیشتر کارامون انجام دادیم و ساعت یازده صبح داشتیم برمیگشتیم خونه که تو مسیر بابایی و شما رفتین شیرینی فروشی برای مامان کیک بخرین آخه تولدم بود و دوست مامان هم قرار بود بیاد خونمون   شما رفتین برای مامان به سلیقه خودتون کیک بگیرین چند دقیقه بعد اومدی و گفتی مامان شما هم بیا آخه من تو ماشین بودم و قرار شد خودتون دو تا بر...
29 مرداد 1394

عکسهای متفرقه 2

همه زیباییهای دنیا برات آرزو میکنم پسر قشنگم و سلام از اونجایی که خیلی کار دارم و نمیتونم بیام پیشت شرمنده ام گلم .......ولی سعی میکنم با کوچکترین وقتی که پیدا میکنم بیام برات بنویسم عزیز دل مامان وقتی متوجه شدیم که شما تو زندگی من و بابایی حضور پیدا کردی و میخای بیای و دنیامون قشنگ کنی و مسولیت ما رو سنگین تر کنی دنیای مامانی تغییر کرد....... یکی از تغیرات رها کردن کارم بعد از چند سال سابقه و کم شدن فعایتهای اجتماعی و ورزش کردن و خیلی چیزهای دیگه در واقع یه جورایی همه وقتم تو این چهار سال فقط و فقط برای شما بود مخصوصا دوران نوزادی که جز شما کار دیگه ای نمیتونستم انجام بدم همه چیز خلاصه شده بود در مراقبت و نگهداری و ترب...
20 مرداد 1394

اولین جشنواره خانوادگی ورزش

سلام قندو نبات مامان و بابا اولین جشنواره ورزشهای همگانی روز جمعه 22/3/94 در یکی از پارکهای بزرگ شهر برگزار شد این جشنواره با همکاری اداره تربیت بدنی و چند تا از سازمانهای مربوطه و تعدادی از خانه های کودک برگزار شد مامانی و چند تا مربیان ورزشی در  رشته خودش هم تو این همایش برنامه داشتن هدف اصلی از برگزاری این جشنواره تشویق مردم به ورزش بود ...... از چند رور قبل به صورتهای مختلف اطلاع رسانی کرده بودن (ارسال پیامک به صورت عمومی با کمک اداره مخابرات برای تمام مردم ........وتبلیغ و نصب بنر در سطح شهر....) تا مردم علاقمند تو این جشنواره شرکت کننند و بازدید برای عموم آزاد و رایگان بود و برنامه ر...
18 تير 1394

عکس های متفرقه1

پسر قشنگم سلام خیلی وقت کم میارم برای اینکه بیام به وبلاگت سر بزنم خیلی درگیر کار و باشگاه هستم ....... تو پستهای بعد کامل برات توضیح میدم همه ماجرا ......... فعلا تو این پست چند تا عکس از جاهای مختلف  مونده بود که برات میزارم و توضیحاتشم برات مینویسم اول اردیبهشت تولد محمد پسر عمه روشنک بود که عمه برای محمد تولد گرفته بود ........چون بچه هم سن و سالت اونجا زیاد بود حسابی سر و صدا کردین و به قول خودتون بهتون داره خوش میگذره........ عکس پایین هم مربوط میشه به یه روز بهاری که بابا رفته بودین پارک عکسهای پایین هم مربوط میشه به کلاس تکواندو تو باشگاه .....ارشیا و استا...
20 خرداد 1394