ارشیاارشیا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

ارشیای مامان وبابا

جمعه هایی که گذشت.......

1393/2/27 14:25
نویسنده : مامان فرانک
376 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفس مامان و باباtotalgifs.com amor gif gif coracao.gif

 از وقتی که مریض شدم تا همین هفته پیش یا بیمارستان بودم یا خونه در حال استراحت دیگه خسته شده بودم و کلافه منم که عادت به یه جا نشستن ندارم و باید همش در حال فعالیت باشم  دیگه حسابی کلافه تا اینکه دوشنبه بخیه هام کشیدم  و جمعه نوزدهم (19 / 2/) رفتیم باغ بابا بزرگ البته مامانم روز قبلش گفته بود که میرن باغ و ما هم اگه تونستیم بریم و از اونجایی که شما صبحها دیر از خواب بیدار میشی مامانم اینا صبح زود میرن تا شما از خواب بیدار بشی و آماده بشیم بریم ظهر شده ......

دیگه ظهر رفتیم باغ و تا غروب اونجا بودیم به شما که خیلی خوش میگذره و حسابی بازی میکنی و دیگه مامان نمیشناسی از بس از این طرف به اون طرف در حال رفتنی و وقتی شب میایم خونه خسته خسته میشی و میخوابی برای منم خوب بود بعد از هفته های سخت و عذاب آوری که داشتم ....... خوش گذشت به همگی اونجا اونقدر آب و هوا عالی که واقعا آدم جون دوباره میگیره و روح و جسمش کلی انرژی ذخیره میکنه

بقیه عکس ها در ادامه مطلب

 

ارشیا و باباش برای اینکه من یه کم روحیه بگیرم و سر حال بشم هر کاری میکردن البته منم حالم خوب بود ولی هنوز حس خستگی و بیماری تو وجودم بود و مثل همیشه نبودم ارشیا یا برام گل میچید یا میگفت مامان بیا بازی کنیم بریم تو آب رودخونه و آب بازی کنیم ولی راستش من زیاد حوصله نداشتم خلاصه مجبورم کردن عکس بندازم هر چی گفتم من حوصله ندارم الان وقتش نیست پدر و پسر گوش نمیکردن اما قسمت جالبش اینجاست که پسرم هر کاری میکرد تا من بخندم و من واقعا از دست کاراش خندم میگرفت و از همه بدتر اینکه گیر داده بود مامان من بغل کن تا عکس بندازیم منم که نمیتونستم بغلش کنم خلاصه با کلی دردسر و کارای با مزه پسرم عکس انداختیم که خاطره شد برامون مامان فدای اون مهربونیات بشه عزیز دلم

 

Blumen und natur linien

و اما این جمعه یعنی دیروز (26/2/) بابا رفته بود باشگاه ظهر اومد خونه ناهار خوردیم و شما و بابایی کلی بازی کردین تا ساعت تقریبا پنج بعدظهر بعد دیگه خوابت میومد و داشتی اذیت میکردی که گفتم باید بخوابی ولی دوست نداشتی و مقاومت میکردی که من با جدیت و عصبانیت گفتم باید بخوابی که تسلیم شدی و به پنج دقیقه نکشید که خوابت برد منم تو این یک ساعتی که خوابیدی غذا درست کردم غذای مورد علاقه شما ساندویج .......هر جوری که باشه میخوری فقط ساندویج باشه .......بعد از خواب بیدارشدی و آماده شدیم تا شما رو ببریم پارک ساعت هفت رفتیم پارک کلی بازی کردی و بعدش رفتیم یه جای دنج و خوب نشستیم غذامون خوردیم همون ساندویجهایی که درست کرده بودم رفتیم یه پارک دیگه که خلوت بود و فقط جون میداد رو چمنهای پارک راه ببری البته بدون کفش و دراز بکشی بوی سبزه و چمن تمام وجودت پر کنه بعدشم مثل بچگیهامون غلط بزنیم از اینطرف به اون طرف راستش بگم این کار کردم و ارشیا کلی کیف کرده بود و حسابی خندید و میگفت مامان دوباره بیایم اینجا بازی کنیم راستش به همسری گفتم یه پارکی میرفتیم که خلوت باشه به یاد کودکی یه کم تاب و سرسره بازی کنیم ولی همسری گفت پارک خلوت دیگه پیدا نمیشه راست میگه ما حتی بعضی شبها ساعت دوازده یا یک از خونه اومدیم بیرون پارکها شلوغ بوده و بچه ها دارن بازی میکنن

و اما عکس .....متاسفانه دوربین خونه جا گذاشتم  با موبایلم از ارشیا جان عکس انداختم ولی چه عکسهایی حتی یه دونشم خوب نشده از بس پارک شلوغ بود عکس همه هست جز پسرم واقعا نشد عکس بندازم تا میخواستم عکست بگیرم یهو یکی میومد توکادر و همه چیز خراب میکرد منم کلافه شدم و بیخیال عکس انداختن ترجیح دادم بازی کنی و لذتش ببری...............

 

پسندها (6)

نظرات (10)

ajij
27 اردیبهشت 93 14:22
سلام مامان فرانک ماشالله چه گل پسر نازي داري خدا حفظش کنه . انشالله همیشه صحیح و سالم باشه.الهی امین عزيزم واسه ما منتظرها هم دعا کن. راستي اگر سوالات پزشکي داشتي تو هر زمينه اي مثل: زنان و زايمان . پوست و مو متخصص کودکان و نوزادان دکتر عمومي دکتر چشم پزشک دندان پزشک متخصص تغذيه و... برو به اين ادرس http://www.madarclub.com/fa/apply/hasti وعضو شو دکتراي اين سايت 24 ساعته پاسخگوي سوالات شما هستن. بعد از ثبت نام در اين سايت از سمت راست بخش تنظيمات منوي پرسش از پزشک رو انتخاب کن و سوالت رو از دکتر مربوطه بپرس. موفق باشي
هیراد و عمه لیلا
27 اردیبهشت 93 15:54
انشالله همیشه شاد و سلامت باشید فدات بشم خاله جون هزارماشالله تو این چند وقتیکه به دوستان نتونستم سری بزنم کلی بزرگ شدی عزیز دلم
m0zhde
27 اردیبهشت 93 20:44
مامان آیلا
29 اردیبهشت 93 9:27
خدا بد نده ان شاله همیشه سالم و تندرست باشید . به به باغ و کلی بازی و تخلیه انرژی
مامان فرانک
پاسخ
واقعا جای باصفایی جاتون خیلی خالیه
خاله ی مهربون
30 اردیبهشت 93 10:54
منم با افتخار لینکتون کردم
مریم(مامان کیان)
30 اردیبهشت 93 19:21
ببوس این جوجه مهربونتو
مریم(مامان کیان)
30 اردیبهشت 93 19:22
راستی فرانک جون رمز و براتون فرستادم داستش خودم هم نمیدونم واسه کی گذاشتم واسه کی نه؟آلزایمر زود یقه ام و گرفته
مامان فرانک
پاسخ
آره عزیزم دریافت کردم
نیرا
31 اردیبهشت 93 18:32
چه جای باصفایی رفتین دقیقا منم گاهی وقتا اصلا حال و حوصله ندارم ولی با دیدن سوشیانس و این که توقع داره هم پاش بازی و شوخی کنم، انرژی پیدا می کنم، خدا همه بچه ها رو حفظ کنه که واقعا اگه اینا نبودن، چقدر زندگی کسل کننده بود
مامان فرانک
پاسخ
کاملا باهات موافقم نیرا جون بودن اونا کنارمون به زندگی یه معنای دیگه ای میده
عمه مشکات خانم
3 خرداد 93 12:53
ماشالا خدا براتون نگهداره خوشحال میشیم بمون سربزنید
مامان فرانک
پاسخ
ممنون عزیزم