ارشیاارشیا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

ارشیای مامان وبابا

برای پسرم که همه زندگیم.....

1393/3/9 18:29
نویسنده : مامان فرانک
284 بازدید
اشتراک گذاری

نه تو میمانی نه اندوه ...
و نه هیچ یک از مردم این آبادی


به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت


آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند ...


لحظه ها عریانند ...
به تن لحظه ی خود جامه ی اندوه مپوشان هرگز


تو به آیینه
نه ,آیینه به تو خیره شده است


تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی..


آه از آیینه ی دنیا که چه ها خواهد کرد

گنجه ی دیروزت پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف
بسته های فردا همه  ای کاش ای کاش
ظرف این لحظه ولیکن خالی است ...



ساحت سینه برای جه کسی خواهد بود؟


غم که از راه رسید در این سینه بر او باز مکن
تا خدا یک رگ گردن باقی است
تا خدا هست به غم وعده ی این خانه مده ...!

پسندها (3)

نظرات (0)