ارشیاارشیا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره

ارشیای مامان وبابا

گزارش....... گزارش........

1393/6/1 13:07
نویسنده : مامان فرانک
560 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به پسر گلم که نفسهام به نفسهای تو بند

عزیز دل مامان یک عالمه عکس و مطلب مونده که برات بنویسم و خیلی با تاخیر انجام میشه و امروز که دارم فکرش میکنم شهریور از راه رسید ماهی که خیلی دوسش دارم چون همه اتفاقات قشنگ زندگیم تو این ماهه  مهمترین و شیرینترینش تولد پسر گلم بعد سالگرد ازدواجمون و بعد تولد بابایی و.........و من هنوز اتفاقات مرداد ماه برات ثبت نکردم  چه مامان تنبلی هستم میبینی؟؟؟؟؟؟؟؟

البته یکی از دلائلش قطع اینترنت بود نه به طور مدائم یه خط در میون اینترنت خونه قطع میشد و علت اصلی اونم از مخابرات و بابایی که کارای اینترنتی زیاد داره هر روز صبح زنگ میزد مخابرات تا علت جویا بشه و اونا نمیدونم چطوری اینترنت وصل میکردن و برای خودشون دلائلی میاوردن که قانع کننده نبود ........ برای همین اگه یه تایمی فرصت میکردم بیام وبلاگت یا شانسی وصل بود یا دوباره قطع بود

البته یکی دیگه  از دلایلش دندونپزشکی رفتن خودم ........ دو سه هفته ای میشه که یه جورایی تقریبا هر یک روز در میون میرم دندونپزشکی  راستش خیلی وقت بود که باید به اوضاع دندونام میرسیدم یا وقت نمیشد یا هزینش نبود خودمونیم دیگه پسرم بزرگ بشی میفهمی که دندونپزشکا چقدر درامد دارن برای یه دندون ساده کلی باید هزینه پرداخت کنی برای همینه که کلی روی مسواک زدن دندونات اصرار میکنم شده با همه خستگیهام باید مسواک زدن فراموش نشه و منم همراهیت میکنم تا از مسواک کردن لذت ببری و با میل و رغبت بزرگ شدی خودت دندونات مسواک کنی آخه عزیزم گذشته از هزینه هاش درد دندون خیلی وحشتناک و من معتقدم زیبایی صورت به دندونای سفید و مرتب و تمییزی که باید داشته باشی وقتی میخندی دندون چهره آدم چند برابر زیباتر میکنه و حیف نیست که دندونای خودمون بره زیر دست دندونپزشک تا خوشگل و سالم بشه وقتی با یه مسواک کردن ساده همه اینا حل میشه ...... البته مامان مشکل دندون درد نداشت ولی خودم متوجه میشدم که اوضاع دندونام جالب نیست و با همه رسیدگیهاایی که بهش دارم در آینده ای نه چندان دور احتمال درد دندون وجود داره و اون وقت خیلی دیره و وقتی رفتم پیش دکتر حدسم درست از آب در اومد و دکتر بهم گفت به موقع اقدام کردی بعضی از دندونات باید درست بشن وگرنه به مرحله عصب کشی میرسن

از این حرفا که بگذریم تو این هفته هم خیلی کار داشتم قرار بود با دوستانم به خاطر عقد خاله لندی (البته شما از بچگی بهش میگی خاله لندی این اسم از کجا پیدا کردی خودمونم نمیدونیم) تو پست های قبلی نوشتم که تو تعطیلات عید فطر بهترین و صمیمی ترین دوستم اکرم عقدش بود و عکسش گذاشتم برای همین تصمیم داشتیم با دوستام جمع بشیم دور هم و جشن کوچیکی بگیریم و چون خاله جون هنوز نرفته خونه خودش و با حضور شما بچه ها  نمیشد همگی بریم خونشون به هر حال مادر و پدرش سنی ازشون گذشته و جمع شدن ما  ممکنه باعث ناراحتی بشه هر چند خود خاله کلی اصرار میکرد که بیاین خونه خودمون مشکلی نیست مامانم و خواهرم و پدرم کاری به ما ندارن ولی از نظر ما درست نبود که با بچه های شیطونمون بریم اونجا و همه زندگیشون بهم بریزیم برای همین مهمونی خونه ما برگزار شد که همه هم موافق بودن و به بچه ها هم خوش میگذشت و خودمون هم راحت بودیم به خاطر همین موضوع هفته  گذشته کلی کار داشتم به خاطر خاله و باید تا اخر هفته که دوستام میومدن خونمون برنامه ها رو هماهنگ میکردم و به کارام میرسیدم  .........دو روز پیش  پنجشنبه مهمونی برگزار شد و کلی گفتیم و خندیدیم و رقصیدیم و .......... خیلی خیلی خوش گذشت و مخصوصا به شما بچه ها که حسابی بهم ریختین همه جا رو بهتون خیلی خوش گذشته بود و دیروز جمعه من از صبح تا غروب فقط خونه تمییز کردم و نصفه روز طول کشید اتاق شما و اساب بازیهاتون جمع کنم

فدات بشم این که گفتم برای این بود که  بدونی خیلی لذت بردی از بازی کردن با بچه ها چون همیشه خونه تنهایی این جور موقع ها از خوشحالی نمیدونی چیکار کنی اسباب بازیهایی که اصلا باهاشون بازی نمیکردی و تو کمد خاک میخوردن بعد از مدتها از کمد اومدن بیرون تا شما ها حسابی باهاشون بازی کنید این نشون میده که شما بچه ها که همیشه تنها هستین تو دنیای واقعی یه همبازی میخواین نه اسباب بازی و من از تمیز کردن اتاقت و بهم ریختگیش اصلا ناراحت نبودم و با یه عالمه انرژی و لذت و شادی اتاقت تمییز کردم و واقعا از این که این اتاق بوی بازی و شادی میداد کلی خوشحال بودم من هر کاری میکنم فقط فقط به خاطر شماست عزیزم و هیچ وقت خسته نمیشم ........عاشقتم مامانی

و اما دندونپزشکی مامان هم چنان ادامه داره و سعی میکنم زود بیام و مطالب جا مونده رو برات بنویسم و چند تا کار دیگه هم دارم که باید انجام بدم .......

راستی چهل و شش ماهگیت تموم شد و  چهل و هفت ماهه شدی مبارکت باشه

و تا چند هفته دیگه میشی چهل و هشت ماهه یعنی چهار ساله میشی ......

شکلک های محدثه

خیلی خیلی خیلی دوست دارممممممم همه زندگیمممممممم

 

پسندها (3)

نظرات (5)

مامان زهره
2 شهریور 93 15:34
تولد چهارسالگیت مبارک شیرین عسل
مامانِ بهار
2 شهریور 93 18:52
ان شالله همیشه شادباشید و لباتون خندون
مریم(مامان کیان)
3 شهریور 93 12:32
سلام به پسر خب خودم و مامانش خدا رو شکر که مرداد ماه و هم به خوبی گذروندین و کلی به ارشیا عزیزم خوش گذشته
زهره مامان عرفان جون
8 شهریور 93 1:03
آرزویت را برآورد میکند ، آن خدایی که آسمان را برای خنداندن گلی میگریاند . . .
حامده(مامان امیر محمد)
9 شهریور 93 16:09
الهی که همیشه شادباشی تولد 4سالگیت مبارک