تابستان گرم و باغ بابا بزرگ
تو این تابستون گرم ما از هر فرصتی استفاده میکنیم میریم باغ بابا بزرگ
اونجا رو خیلی دوست داری و حسابی بازی میکنی و واقعا بهمون خوش میگذره مخصوصا که کنار پدر و مادر و خواهر و برادرت باشی .......
البته گاهی وقتها هم مهمونای عزیزی داریم مثل دوستای دایی یا دوستان بابا بزرگ یا مامان جون یا......خلاصه که هر کی میاد اونجا حسابی هم به ما هم به اونا خوش میگذره و همه عاشق باغ بابا بزرگ میشن و دوست دارن دوباره بیان.......
اینم چند تا عکس از جمعه هایی که رفته بودیم باغ
این آقا پسر گل اسمش مهدی بود و پدرش با بابا بزرگ دوست بودن که برای اولین بار اومده بودن باغ و شما حسابی با آقا مهدی بازی کردی .......جالب اینجا بود که شما هم همش آقا مهدی صداش میکردی پدر و مادرش کلی از این برخورد شما خوششون اومده بود .......پسر منی دیگه عزیزم بایدم اینقدر مودب و خوب باشی ........
ولی پسرم واقعا باید اعتراف کنم که خیلی با شعور و فهمیده ای خیلی چیزها رو من بهت یاد ندادم ولی خودت میدونی که اینجا باید چه رفتاری داشته باشی و چطور با بقیه رفتار کنی با هر کسی با توجه به سن و سالش و صمیمیتی که با هر کس داریم رفتار میکنی و این گاهی اوقات باعث تعجب همه میشه حتی من و بابایی .....
جای شوخی کردن با آدمها رو میدونی و با هر کس با توجه به موقعیت و شرایط سنی که داره شوخی میکنی و احترام گذشتن رو هم همینطور دقیق و خوب بلدی واقعا حد و مرزها رو خوب میدونی و خیلی خوب رعایت میکنی
فدات بشم که اینقدر ماهی
عاشقتممممممم
عزیزی میگفت
همیشه آنقدر خوب باش که
بزرگترین تنبیه تو برای دیگران,
گرفتن خودت از آنها باشد!!!!!!