آقا ارشیا تولد دعوت شده.......
سلام خوشگل مامان عسل مامان
هفته قبل چهارشنبه تولد دعوت شده بودی ماجرا از این قرار بود که یکی از شاگردهای باشگاه کارت دعوت تولدش داده بود به بابایی که شما رو برای تولدش دعوت کرده بود فدات بشم من که دیگه برای خودت مرد شدی و شخصا تولد دعوتت میکنن ........ چون کسی رو نمیشناختم تو رفتن شک و تردید داشتم ولی چون بابایی گفته بود بیشتر بچه ها هستند و تعدادی از بچه های باشگاه هم دعوت شدن گفتم با حضور بچه ها بهت خوش میگذره و تصمیم گرفتم ببرمت ......
آماده شدیم و ساعت پنج و نیم رسیدم منزل امیر مهدی کسی که تولدش بود ........ حسابی بهت خوش گذشت کلی با بچه ها بازی کردی بیشتر از اینکه جشن تولد باشه جشن بازی خنده و شادی سروصدا و.......... بود هر چند شما از همه بچه های اونجا کوچیکتر بودی اکثر بچه ها بزرگ بودن اما با این حال باهاشون ارتباط برقرار کردی و با بعضی هاشون دوست شدی و باهاشون بازی کردی رویهمرفته روز خوبی برات بود و وقتی شب ساعت نه برمیگشتیم خونه ازت پرسیدم بهت خوش گذشت اظهار رضایت میکردی و راضی بودی و من از این بابت خوشحال شدم با اینکه من از سرو صدای بچه ها سردرد گرفته بودم ولی فقط به خاطر شما که بهت خوش بگذره تحمل کردم تا روز خوبی برات باشه و همینطور هم شد فدات بشم من مامانی هر کاری لازم باشه برای شادی تو و خندیدن تو انجام میدم ............
بقیه عکسها در ادامه مطلب