نمایشگاه بزرگ کتاب تهران
جمعه ٢٠اردیبهشت با یاران همیشگی خودمون خاله فرزانه اینا رفتیم نمایشگاه کتاب تهران بعد از مدتها دوری از درس دانشگاه خاطرات روزهای مجردی رو برام یاد آور شد که با دوستانم به نمایشگاه میومدیم و حالا با همسر مهربون و پسر عزیزتر از جانم اومدیم نمایشگاه هر دو دوره زیبا و به یاد موندنی شدن.....روز خوبی شد با همه شلوغی نمایشگاه فکر نمیکردم چندین ساعت پا به پای ما راه بیاین و اذیت نشین البته همه چیز برات جالب بود و تازگی داشت...... بقیه توضیحات از روی تصاویر اینجا ایستگاه مسابقه نقاشی بود.... و شما با بقیه در حال نقاشی کشیدن مامانی برگه نقاشیت برای یادگاری نگه داشته اینم از نقاشیت..... اینجا ایستگاه نمایش...