نقاشی.... نقاشی.....
سلام به شازده کوچولوی مامان که الان در خواب ناز بعدظهر هستی و مامان از این فرصت استفاده کرده تا برات بنویسم از کارای جالب و دل بردنای شیرینت عزیزم ....
تو این پست میخوام از علاقمندیت به نقاشی بنویسم تو مطالب قبلی نوشتم که چند تا شعر بلدی و زیاد علاقه ای به یادگیری شعر نداری اما عاشق بازی فکری و کتاب و پازل و..... این جور چیزا هستی....اما در مورد نقاشی کشیدن چیزی ننوشتم ....
از یکسالگی برات نقاشی میکشیدم (البته اینم بگم نقاشی مامان خیلی خوب نیست) ولی حالا یه چیزایی میتونم بکشم برات فقط دوست داری یکی برات نقاشی بکشه عاشق مداد رنگی هستی وقتی دفتر نقاشیت میاری میگی نقاشی بکش برام تازه برام رنگشم بکن خوشگل بشه قشنگ بشه ناز بشه (این حرفا رو خودت میگی) چیزی که خیلی جالب اینه که عاشق آلبالویی .... میگی برام آلبالو بکش با یکی دوبار کشیدن هم قانع نیستی تمام دفتر نقاشیت پر از آلبالو میشه .... جالب هیچ وقت نشده بگی خونه بکش ماشین بکش و یا........ فقط میگی آلبالو بکش اونم آلبالو گنده بزرگ .... اگه تصاویر دیگه هم برات نقاشی کنم استقبال میکنی ولی عاشق آلبالویی در خوردن نه فقط در نقاشی کشیدن.....
همیشه نقاشی کشیدن برات جذابیت داشته و از اون استقبال میکنی و خسته نمیشی به شرطی که دیگران برات نقاشی بکشن و تو در کنارشون شروع به خط خطی کردن میکنی و صفحات دفترت با مداد رنگیهای مختلف مثلا رنگ میکنی البته همینم خوب برای شروع نقاشی و مداد دست گرفتن (هر چند الان دیگه خیلی خوب و قشنگ مداد دستت میگیری)
این نقاشی که میبینید تنها نقاشی که ارشیا خودش به تنهایی کشیده بدون کمک یا حضور کسی ماجرا از این قرار بود که یه روز مامانی تو آشپز خونه مشغول غذا درست کردن بود که ارشیا از فرصت استفاده کرده و رفته بود سراغ نوشته های بابایی وقتی دیدم که سرو صداش نمیاد مشکوک شدم متوجه شدم نشسته و داره نوشته های بابایی رو خط خطی میکنه رفتم سراغش گفتم عزیزم چیکار میکنی تمام جزوههای بابا رو خراب کردی با کمال خونسردی گفت میخوام نقاشی بکشم ببین چه خوشگل کشیدم (البته از این کارا زیاد میکنی ولی تو دفتر نقاشی خودت) بهت یه برگه از برگه های بابایی رو دادم و گفتم برو تو این برگه نقاشی کن به وسایلای یایایی دست نزن باشه پسرم ... برگه رو برداشتی و رفتی یادم نیست چقدر طول کشید ولی وقتی نقاشیت تموم شد و اومدی دیدم اینارو کشیدی منم تشویقت کردم و کلی برات هورا کشیدم و بغلت کردم ویه عالمه بوسیدمت شیرین عسلم.... بعدش ازت پرسیدم این چیه ؟؟؟؟؟؟ جوابم دادی و کل نقاشی رو برام توضیح دادی که این چیه؟؟؟ این یکی چیه؟؟؟ منم یادداشت کردم کنارشون تا یادم نره و سر فرصت تفصیرشون کنم برای خودم ببینم قند عسلم ، شیرین زبونم تو دنیای خودش چی داشته که اونو نقاشی کرده ......