ارشیاارشیا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

ارشیای مامان وبابا

زمستان با همه زیباییهاش در راه است.... (یلدا مبارک )

1392/9/30 15:36
نویسنده : مامان فرانک
425 بازدید
اشتراک گذاری

سلام فرشته زمینی مامان Valentine smiley 065

نیکان پاکمان بلندترین شب سال را شب تولد مینو (الهه زن) و میترا ( الهه خورشید) را بنام یلدا نام نهادند

یلدا یادگار نام عروس زمستان در راه است  این شب قشنگ به پسرم و همسر عزیزم و همه دوستان نازنینم

تبریک میگم و امیدوارم شبی قشنگ و رویایی داشته باشند.....

شب یلدا شد و میلاد خوش ایزد مهر

زایش نور از این ظلمت تاریک سپهر

شب یلدا شد و بر سفره دل باده عشق

رخ معشوقه و مدهوشی دلداده عشق

شب یلدایتان پر ستاره و پر خاطره بادValentine smiley 065

 

دیروز بعدظهر من و شما و بابایی با هم سه تایی رفتیم بیرون یه گشتی زدیم البته سرد بود با ماشین میگشتیم و بعدش میخاستیم بریم پارک که خیلی سرد بود تصمیم گرفتیم ببریمت پارک رویای کودکان که خودت بهش میگی پارک مهد کودک ...... فکر میکردی دوباره میخایم تولد بگیریم آخه تولد سه سالگیت اونجا گرفتیم میگفتی کیک یادمون نره بخریم منم میگفتم مامانی دیگه تولدت نیست فقط میریم اونجا تا بازی کنی ولی مگه قبول میکردی ....ولی از اونجایی که جمعه بود و هوا سرد نظرم عوض شد چون میشد حدس بزنی چقدر شلوغ باشه ......

رفتیم شهر کتاب (فروشگاه کتاب بهمن)گشتی زدیم و برات سه تا کتاب به عنوان هدیه شب یلدا  خریدیم طبق رسم همیشگیمون سه تا کارت پستال خریدیم یکی از طرف مامان و بابا برای شما یکی هم بابا برای مامان خرید و منم برای بابایی .....آخه ما به هر مناسبتی از خیلی سالها پیش به جز هدیه برای هم کارت پستال میخریم از وقتی که شما هم اومدی این رسم قشنگ برای شما هم انجام میدیم ..... شب یلدا,  تولدت,   روز عشق ,   عید نوروز و .......

اینم هدیه ما به پسر گلم به مناسبت شب یلدا

اینم کارت پستالی که برات گرفتیم و بابا هم با خط قشنگش برات یادگاری نوشت .......... و یلدات مبارک پسر عزیزم .......مامان و بابا

نشد از نوشته داخلش عکس بگیرم خوب نمیشه.....

این کارتم مثل بقیه کارتها میاد اینجا پیش کارتهای دیگه بالای تختت.....

اونقدر تو کتابفروشی میگشتی و خوشحال بودی که دائم باید مراقبت می بودم که همه چیز بهم نریزی قسمت کتاب کودک خوب بلدی سریع رفتی اونجا و همه کتابها رو بر میداشتی و میگفتی همش میخام برام بخر بابایی کمکت میکرد که همه چیز بهم نریزی و با دقت به کتابها نگاه کنی و بعدش بزاری سر جاش تا من برات کتاب انتخاب کنم فقط یه چیزی که یادم رفت میخاستم از سفره قشنگ یلداشون که گذاشته بودن عکس بگیرم از بس حواسم بهت بود فراموش کردم عکس بگیرم حیف شد

بعد رفتیم رستوران غذا خوردیم و خیلی چسبید دست بابایی درد نکنه ......

بعد رفتیم باشگاه تا یه کم بازی کنی خیلی وقت بود من و شما نرفته بودیم باشگاه کلی بازی کردی مگه رضایت میدادی بیای با بابا کلی بازی کردی همه وسایل باشگاه بهم ریخته بودی و منم یا ازتون عکس میگرفتم یا فیلم بعد  یه کم باهاتون بازی کردم  دیگه بابا خسته شده بود برامون چای دم کرد خوردیم و شما هم کلی بازی کردی و آخر شب برگشتیم خونه

خیلی خوش گذشت  چون امروز بعدظهر میریم من و شما خونه مامانم و بابا هم آخر شب میاد ما دیشب جشن سه نفرمون گرفتیم و حسابی هم خوش گذشت جای همتون خالی.......

اینجا هم باشگاه حسابی بازی کردی و همه چیز بهم میریختی.....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

بابای ارشیا
30 آذر 92 18:02
یلدای 1392 از راه رسید تا به فریاد خاموشش بگوید آی آدما ؛ قدر « بودن » ها را بدونید ؛ تا هستید زیبا باشید و حقیقی ! آرزو می کنم یلدا برایتان آغاز روزهایی پر از مهربانی در پناه مهربان و شب هایی پر از خوشی و سلامتی و امید و دلخوشی در صفای رحمتش باشد انشالله . یلداتون مبارک ....
مامان فرانک
پاسخ
برای شما هم مبارک باشه و شاد و سلامت باشین
هیراد و عمه لیلاش
30 آذر 92 23:42
چه سخاوتمند است پاییز که شکوه بلندترین شبش را عاشقانه پیشکش تولد زمستان کرد زمستانتان سفید و سلامت . . . یلدا مبارک
مامان فرانک
پاسخ
ممنون عزیزم برای شما و خانواده محترمتون هم مبارک باشه
فاطمه(مامان متین)
2 دی 92 23:47
یلداتون با دوروز تاخیر مبارک