ارشیاارشیا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

ارشیای مامان وبابا

یه اتفاق خیلی جالب.....

1394/5/29 11:24
نویسنده : مامان فرانک
952 بازدید
اشتراک گذاری

پسرم دیگه معروف شده 

میدونی چرا قشنگم؟؟؟؟؟

خودمون هم وقتی متوجه این اتفاق جالب شدیم هم خوشحال شدیم هم کلی خندیدیم .......

روز تولد مامانی یعنی 16 تیر از صبح یک عالمه بیرون کار داشتیم  اونم کار اداری که حتما باید انجام میدادیم صبح خیلی زود سه تایی از خونه اومدیم بیرون بیشتر کارامون انجام دادیم و ساعت یازده صبح داشتیم برمیگشتیم خونه که تو مسیر بابایی و شما رفتین شیرینی فروشی برای مامان کیک بخرین آخه تولدم بود و دوست مامان هم قرار بود بیاد خونمون 

شما رفتین برای مامان به سلیقه خودتون کیک بگیرین چند دقیقه بعد اومدی و گفتی مامان شما هم بیا آخه من تو ماشین بودم و قرار شد خودتون دو تا برین برام کیک بگیرین البته به سلیقه پسرم.......گفتم نه مامان برو سریع یه کیک انتخاب کن و زود بیا که خیلی خونه کار دارم و خاله و آجی مه تا هم قرار بیان خونمون رفتی و دوباره با بابا برگشتی و کیک نگرفتین پرسیدم چی شد؟؟؟

بابا گفت بیرون گرم بیا داخل هنوز کیکهاشون آماده نشده  فروشنده گفته ده دقیقه  زمان میبره گفتم بیا بریم یه جای دیگه تا برسیم خونه شیرینی فروشی زیاده بابا گفت آخه سفارش دادم که روی یکی از کیکها چیزی بنویسن ......

با هم رفتیم داخل مسئول قنادی کلی بهمون رسید برامون شیرینی آورد البته ماه رمضان بود بهمون زولبیا و بامیه تعارف کرد به پسرم بستنی داد و حسابی ازمون پذیرایی کرد تا کیک آماده بشه و آلبومهای کیکها هم روی میز بود برای اینکه حوصلت سر نره اجازه داد آلبومها وعکسها رو ببینی چون بیشتر از ده دقیقه طول کشید تا کیک ما آماده بشه ......

تو همین مدت زمان من مشغول صحبت با بابا و شما بودم و گاهی هم شما رو تو دیدن آلبوم عکسها همراهی میکردم بیشتر عکسها ی روی کیکها کارتونی بودن و با کلی ذوق و علاقه نگاه میکردی و سرت گرم بود تا اینکه یهویی بهم گفتی مامان مامان این که عکس منه من داشتم با بابا صحبت میکردم بازم جملت تکرار کردی و گفتی مامان ببین عکس من اینجاست روی این کیک .......

من و بابایی برگشتیم و عکسارو نگاه کردیم و با تعجب گفتیم آره این که ارشیاست ......

مسئول شیرینی فروشی هم به جمع ما پیوست و گفت به به آقا پسر گل دیگه معروف شدی عکست همه جا هست ما کلی خندیدیم و پرسیدیم عکس پسر ما تو آلبوم عکسهای شما چیکار میکنه 

البته عکس تولد چهار سالگیت بود یعنی سال گذشته 

اما ما برای سفارش کیک اون قنادی نرفته بودیم ..... قنادی که سال گذشته سفارش دادیم کیک شما کلی با این قنادی که بودیم فاصله داشت و در واقع هر کدام یه جای متفاوت از شهر بود 

مسئول شیرینی فروشی بهمون گفت قنادیهای سطح شهر یه جورایی با هم در ارتباطن ......

و چون عکس خاص بوده و جالب و نو و ابتکاری بوده این مدلی عکس کودک نداشتیم این جورعکسها رو تو آلبوماشون میزارن و به شیرینی فروشیهای مختلف میفرستن ........

و من و بابایی گفتیم دیگه پسرمون معروف شد 

البته من با موبایلم از عکس تو البوم عکس انداختم کیفیتش خیلی خوب نشده اما برای یادگاری بد نیست 

 

این عکست بود که برای تولدت دادیم بندازن روی کیک

اینم کیک تولد چهار سالگی آقا ارشیا

اینم عکس تو آلبوم

زندگی هیچ گاه به بن بست نمیرسد .

کافیست چشم باز کنیم و راههای گشوده 

بیشماری را فرا روی خود ببینیم.

خدا که باشد هر معجزه ای ممکن میگردد......

 

پسندها (1)

نظرات (0)