ارشیاارشیا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

ارشیای مامان وبابا

سفر یه روزه به قزوین (دریاچه اوان)

سلام دلبر شیرینم  تمام امیدم جمعه دو هفته پیش یعنی بیست و هفتم تیر ماه با خاله فرانک و همسرش عمو علی و دخترشون مه تا خانم که بهش آجی مه تا میگی و یکی دوستان  خاله اینا  و خواهر خاله فرانک و دخترش همگی با هم رفتیم دریاچه اوان نزدیکی شهر قزوین که قلعه الموت هم همون نزدیکیهاست ...... البته قبلا ما هم قلعه الموت رفته بودیم و هم دریاچه اوان ولی ایندفعه فقط قرار بود بریم سمت دریاچه ........ صبح خیلی زود (ساعت چها ر و نیم) راه افتادیم و هوا خیلی عالی بود برعکس شهر که خیلی گرم بود اونجا تا ظهر هوا خنک بود ولی از ظهر به بعد حسابی گرم شد و بعدظهر دیگه از شدت گرما برگشتیم به سمت خونه که تقریبا ساعت ده شب رسیدیم خ...
6 مرداد 1393

برای پسرم که همه زندگیم

مهربان باش مهربان باش که در آن پس این پنجره ی سبـــــــز قشنگ مهربان است کسی با من و تــــــو چه قشنگ است نگاهی که به مهـــر بگشایی به همه به طبیعـت به زمیــن به ستـــاره به قناری قفس به هر آن چیز و هر آن کس که خدا ساخت مهـــــــربان باش مهربان باش چو ابر با کویر دل من با تـن نازک گل با زمخت تن خار مهربان مثل نسیم مثل آیینه و آب مثل خورشید درخشان که به هر ذره ی خاک می درخشد همه روز از سر مهر زشت و زیبا همه مخلوق خداست     ...
2 مرداد 1393

تابستان گرم و گرمای خونه ما.......

سلام دنیای شادم ...... و اما روزهای تابستونیمون چطوری میگذره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟هوا خیلی گرم اما گرمای خونمون گرمای هوا رو برامون خنک میکنه و کمک میکنه گرمای هوا خیلی اذیتمون نکنه عزیز دلم میدونی که خیلی خیلی دوست دارم دنیای شاد مامان عاشقتممم این پست یه جورایی ادامه پست قبل آخه نتونستم پست قبلیه کامل کنم ضمن اینکه خیلی هم طولانی میشد...... یه روز از همین روزها تصمیم گرفتیم دو تایی بریم پارک همه کارهامون انجام دادیم و بعدظهر اومدم بیرون رفتیم پارک که  چند ساعتی تو پارک باشی و حسابی دلی از بازی کردن دربیاری و دیگه نگی من پارک نمیبری ....... پارک میبرمتا ولی سیر نمیشی و همیشه اعتراض میکنی ولی اون روز تصمیم گرفتم تا ...
30 تير 1393

تابستون گرم و روزهای شیرین ما

هوا خیلی گرم شده و صبر و تحمل ما رو هم کم کرده و گرمی هوا تو رفت وآمدها و خیلی چیزهای دیگه تاثیر گذاشته و ترجیحا زمان زیادی رو تو خونه میگذرونیم از طرف دیگه ماه مبارک رمضان هم هست و روزه گرفتن هم بیشتر وقت و زمان تحت تاثیر خودش قرار داده یعنی زمانی که میتونی از خونه بیای بیرون به هر دلیلی درست موقع اذان و زمان افطار تا حدودی محدودیت زمانی پیدا میکنیم......... این پست مربوط میشه به یه عالمه مطالب پراکنده از مطالب و عکسهای مختلف از این روزهای ما یا در واقع تابستون گرم ما از این طرف و اون طرف...... این عکس کیک تولد مامان به سلیقه پسرم  ...... روز تولدم با دایی حمید رفتیم کیک بخریم برای تولدم که به خاطر توت فرنگیهای روی کیک گیر دادی ف...
25 تير 1393

همسر عزیزم و ارشیای نازنینم ........

سلام به روی ماه دوتاتون....... الان که اومدم یه سری به وبلاگت بزنم با یه پست جدید مواجه شدم و جا خوردم دیدم همسر مهربونم و ارشیای گلم به مناسبت تولدم برام پیام تبریک گذاشتن یه دنیا سپاس و تشکر به خاطر مهربونیاتون و قشنگی کارتون خیلی برام با ارزش بود ........... دیدم بابایی دیروز از وبلاگت سوال میکنه منم با تعجب جواب سوالاتش دادم فکر نمیکردم بخواد یه همچین کاری برام انجام بده از طرف خودش و پسرم ولی عزیزم یه اشتباه کوچولو داشتنی اونم اینه که وقتی مطلب ثبت کردی به اسم خودم مطلب ثبت شده (نویسنده مامان فرانک)اول میخواستم درستش کنم ولی بعدش پشیمون شدم  اینم برای خودش یه قشنگی داره و یادگاری میمونه  دلم نیومد دستش بزنم و ت...
16 تير 1393

تولد مامان فرانک

زندگی جیره مختصریست مثل یک فنجان چای و کنارش عشق است مثل یک حبه قند زندگی را با عشق نوش جان باید کرد فرانک عزیزم تولدت مبارک تولدت شد قشنگترین و زیباترین روز زندگیم همسر عزیزم از اینکه هستی و عشق و شادی به زندگیمون هدیه دادی ازت ممنونیم و امروز شدی  همه شادی زندگیمون (من و ارشیا)   فرانک عزیزم و مامان فرانک دوستت داریممممممم   عشق لیاقت میخواهد و عاشق شدن جرات همیشه در پی کسی باش که با تمام کاستیها و کمی ها و عیبهایت حاضر باشد به تو عشق بورزد و تو را به همه دنیا نشان دهد و بگوید این تمام دنیای من است و به راستی تمام دنیای منی ...
16 تير 1393

برای پسرم که همه زندگیم

چی قشنگ تر از ...........؟؟؟؟؟؟؟ تو را دوست داشتن........ تو را بوسیدن............ کنار تو نفس کشیدن....... کنار تو بیدار شدن.......... کنار تو خوابیدن........... لمس دستان تو......... نگاه چشمان تو............ چه آرامشی داره این زندگی.......... فقط در کنار تو 45 ماهه شدی دلبر شیرینم مبارک مبارک مبارک     ...
9 تير 1393

اینروزای ما.......

سلام قلب کوچکم بهار با همه زیباییهاش تموم شد تابستون گرم اومده تا با گرماش انرژی بیشتری بهمون بده تا قدر زندگی و عزیزانی که دوروبرمون هستن بهتر بدونیم و عاشقانه زیستن بهشون یاد بدیم و خودمونم عاشقانه زندگی کنیم امروز هشتم تیرماه و الان که دارم برات مینویسم خوابی .......... اینروزا تا ظهر میخوابی و هر کاری میکنم بیدارت کنم بیدار نمیشی و الان که ساعت دوازده ظهر هنوز خوابی و همین باعث میشه کارام رو هم جمع شده و کلی کار ناتموم دارم که باید انجام بدم .......... اینروزا از نقاشی کشیدن، کاردستی درست کردن، کتاب خوندن و ........ خبری نیست  بیشتر بازیهای هیجانی که با فعالیتهای بدنی همراه انجام میدیم مثلا پلیس بازی...
8 تير 1393

سفر شمااااااااااااااااااااااال.....

سلام به پسر گلم و دوستای نازنینم ببخشید تو این هفته نتونستم بیام یه سری بهت بزنم  وخاطراتت ثبت کنم قند عسلم...... تقریبا میشه گفت دو هفته پیش (14و 15و 16...... خرداد) با خاله نازی اینا و مامان بزرگ و بابا بزرگ رفتیم شمال...... قرار بود بریم نوشهر ...... سفر سه روزه خوبی بود هوا هم عالی بود البته یه کم سرد..... به جز شلوغی راه بقیه چیزها خوب بود مخصوصا وقتی کنار خانوادتم که باشی بیشتر احساس راحتی میکنی و بیشتر بهت خوش میگذره........ چهارشنبه تا بعدظهر بارون میومد و نشد بریم دریا و هوا هم خیلی دلچسب شده بود  و یه کمی هم سرد بعدظهر که بارون بند اومد رفتیم شهر یه چرخی زدیم و رفتیم بازار ...
25 خرداد 1393