ارشیاارشیا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

ارشیای مامان وبابا

تولد یکسالگی

1391/9/22 16:21
نویسنده : مامان فرانک
296 بازدید
اشتراک گذاری

                                                                      

مامان از چند هفته قبل مشغول تدارک تولد شما بود کارهای لازمه رو انجام دادم.....(البته به تنهایی و خیلی خسته شده بودم..)

بالاخره ٢٤ شهریور فرا رسید و پسر نازم یک ساله شد فدای اون فدو بالات بشم من عزیز دل مادر

بعدظهر قرار بود چند تا از دوستای مامان بیان خونمون دور هم باشیم و کمی بهمون خوش بگذره قبل از ساعت ٤ مامان همه کاراش کرده بود البته بگما عمه مریم تو این چند روز خیلی بهم کمک کرده بود دستش درد نکنه براش دعا میکنم به همه آرزوهاش برسه الهی....

عمه شمارو قبل از ساعت ٤ برد آرایشگاه تا موهات درست کنه مامانم از این فرصت استفاده کرد و یه کم به خودش رسید ......

دوستای مامان اومدن و کلی بهمون خوش گذشت دستشون درد نکنه حسابی کولاک کردن مامان یه کم خستگیش در رفت...مامانم عصرونه درست کرده بود برای بچه ها و بزرگترها.....امیدوارم از دست پخت مامان خوششون اومده باشه و از مهمونی ارشیا جون لذت برده باشن....

جای بعضی از دوستای مامان خالی بود که نتونسته بودن بیان مخصوصا خاله فرانک و دخترش آجی مه تا که قرار بود کلی تو تولد شما عکس بگیره که عموشون فوت کردن نتونست بیاد.....


مامان برای دوستای شما پسر گلم هدیه خریده بود , از طرف پسر گلم برای تشکر از حضورشون در تولد شما و خوشحال کردن ما......

 

 

                     اینم از کیک تولد گل پسرم
                                                           

دلبندم تولدت مبارک باشه.....

دوست  داااااااااااااریم....

 

اینم ارشیا و دوستاش

این ماشین شارزی هدیه من و بابا برای تولد دلبندمون آقا ارشیاست

اینم هدیه عمه مریم.......... 

اینم هدیه خاله اکرم

خاله اکرم یکی از دوستای قدیمی و صمیمی مامان که خیلی دوستش دارم وقتی خاله این هدیه رو برات آورد شما خیلی خوشحال شدی و از اون خیلی خوشت اومد الانم خیلی این گاو دوست داری توی تمام عروسکات عاشق آقا گاوه ای......ضمنا اسم این گاو گذاشتیم لندی(ل با فتحه) چون شما هیچ وقت خاله اکرم به اسم صدا نکردی و مثل بقیه دوستای مامان خاله هم نگفتی بهش میگی لندی نمیدونم این کلمه رو از کجا آوردی الانم خاله رو هنوز لندی صدا میکنی به خاطر همین خاله اسم این گاو برات لندی گذاشته تا یادگاری بمونه عزیز دلم با این کارای عجیبت .......

دوستای مامانم همگی برات روتختی بن تن  خریدن دستشون درد نکنه    

 مامان بزرگ و بابا بزرگ و دایی رضا و دایی حمید و خاله نازی همگی به قندکم پول دادن البته خاله برات یه تیشرت خوشگلم خرید....

محمد پسر عمه روشنک برات بلوز و شلوار خریدن دستشون درد نکته......

عزیزتر از جانم مامان هر کاری که لازم باشه برای خوشحالی شما انجام میده با تمام وجودم وبا تمام احساسم؛هر چه که لازم بود برایت به یادگار میگذارم تا بدانی هر آنچه که باید بدانی  بقیه چیزها در دل مامان باقی میماند....

قشنگم مادر هرگز روز تولدت را فراموش نخواهد کردتا وقتی که زنده ام و زندگی میکنم....اما حرف دل مامان چیز دیگریست همه این مراسمها و یادگاریها و نوشته ها جایگاه خود را خواهد داشت و فراموش نخواهد شد ....  

من آرزویم رسیدن تو به آرزوهایت است ......

من آرزویم رسیدن تو به حقیقت زندگیست......

من با تمام وجودم خوشبختی تو را آرزومندم......

من با همه قلبم از خدا میخواهم همیشه همراه تو باشد

خدایا فرزندم را در این روزهای قشنگ و رویایی به تو میسپارم

خدایا با همه بدیهایی که داریم هرگز او را تنها نگذار....

خدابا هر چه هستیم هر که هستیم تو برایمان پناهگاه امنی در این دنیای نا امنی بساز .....

 

 

اینم عکس پسر گلم از روز تولدش (یک سالگی) در آتلیه با مامانی و بابایی...

 

اینم یه عکس دیگه از قندکم .....عاشقتم....دیوونتم....دوست دارم..... 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله فرزانه
23 آذر 91 0:02
مبارک مبارک تولدت مبارک انشاالله 120ساله شی گلم.به به چه عکس های خوشگلی چه کادوهای نازی .مبارکت باشه عزیزم.


مرسی خاله جون تولد داداشی ایشاالله.....
یکی از نظراتت خالی اومده اشتباه از من بود.....