روزهای عسلی از نگاه دوربین
سلطان دلممممممممم
عکسای بالا مربوط میشه به روز جمعه (٧/٤/٩٢)رفته بودیم خونه مامان بزرگم با خاله نازی اینا .... یه خونه کاهگلی و قدیمی که زیبایی خاص خودش داره و نگاه مامان به اونجا یه جای روییایی که براحتی نمیتونی پیداش کنی و تو هم مثل من و بابایی عاشق اینجور جاهایی .... کلی کیف کردی به قول خودت عزیزم و آب و هوا عالی بود تیر ماه و این هوای رویایی عجیب بود و نم نم بارون هم جمعمون و قشنگتر کرده بود.... البته همه اینا به عشق مادر بزرگم اگه حضور اون نباشه شاید دیر به دیر بریم اونجا .......
این سه تا عکس مربوط میشه به روز نیمه شعبان که غروب با خاله فرانک (یکی از دوستای دیرینه و خوب مامانی )و آجی مه تا و عمو علی همگی با هم رفتیم پارک تنیس و تا شب با هم بودیم و شما هم با مه تا خانم که بهش آجی مه تا میگی خوش گذروندی خیلی آجی مه تا رو دوست داری
این دو تا عکس هم برای چند روز پیش که یکی از دوستای خاله نازی از شاهرود اومده بودن اینجا منزل خاله و ما هم برای دیدنشون رفته بودیم و این دختر خانم گل کیانا خانم هستن که توی اون چند ساعت با هم دوست شده بودین و با هم بازی میکردین خدا رو شکر خیلی خوب و راحت با دیگران ارتباط برقرار میکنی و خجالتی نیستی کیانا جون یک ماه از شما کوچکتر بود و دوستای خوبی برای هم شده بودین