ارشیاارشیا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

ارشیای مامان وبابا

مسواک

ارشیا گل پسر مامان تقریبا یک سال شده که مسواک زدن شروع کرده اوایل من براش مسواک میزدم .....اما چند وقتی هست که خودش علاقمند شده و دوست داره خودش مسواک بزنه.....البته مامان براش مسواک عروسکی شکل خریده اما آقا ارشیا دوست داره مثل بچهگیهاش با مسواک انگشتی مسواک کنه.....مهم اینه که مسواک بزنه با چه مسواکی زیاد فرقی نداره...... چند تا عکس از آقا ارشیا  که داره مسواک میزنه....       ...
29 آذر 1391

آخرین روزهای سرد پاییزی

عزیز دل مادر چند وقتیه نتونستم برات چیزی بنویسم خیلی کار داشتم اصلا فرصت پیدا نکردم ......بابا احمد تو این چند وقته خیلی کار داشت مامان مجبور بود به بابا کمک کنه تا راحتتر به برنامه های کاریش برسه صبح مجبور بودم علیرغم میل باطنی شما رو زودتر از همیشه بیدار کنم.....ظهر یه ناهار کوچولو بهت میدادم و بعدش باید میرفتیم باشگاه پیش بابا .....ما تو باشگاه میموندیم تا بابا بره و کاراش انجام بده و آخر شب برمیگشتیم خونه خسته.....اما.....اما...... و اما..... گل پسرم که خیلی خیلی تو این چند وقته به ما کمک کرد پا به پای ما از صبح تا شب همراه ما بود نه اذیت کردی نه نق زدی نه گریه کردی......قربونت برم الهی که اینقدر ماهی عسلم ......فدات بشم که با این سن کم...
29 آذر 1391

تولد دو سالگی

                                                                   ٢سالگیت مبارک.... شب تولدت عمه روشنک با محمد پسرشون که 4 سالش و عمه نجمه و عمه مریم اومدن دیدن دلبندم مامان براتون کیک تولد گرفتن و همراه محمد کلی انرژی خالی کردین.....آخر شب هم عمه اینا رفتن.... روز تولدت مامان بزرگ و بابا بزرگ و دایی حمید و دا...
22 آذر 1391

تولد یکسالگی

                                                                       مامان از چند هفته قبل مشغول تدارک تولد شما بود کارهای لازمه رو انجام دادم.....(البته به تنهایی و خیلی خسته شده بودم..) بالاخره ٢٤ شهریور فرا رسید و پسر نازم یک ساله شد فدای اون فدو بالات بشم من عزیز دل مادر بعد...
22 آذر 1391

ارشیا و اتاقش

ناز و خوشگلم قشنگ  مهربونم میدونی که مامان و بابا چقدر دوست دارن....بدون تو زندگی برامون معنایی نداره هر کاری میکنیم که تو همیشه شاد و خوشحال باشی و برامون لبخند بزنی..... گل پسرم چند وقتیه تو اتاقش میخواب،بازی میکنه،به مامان تو مرتب کردن اتاق کمک میکنه،اسباب بازیهاشو جمع میکنه،خلاصه که این عشق زندگی ما ماه شده برای مامان و باباش اینقدر آقا شدی عزیز جونم...آخه باید فقط بخوریمت که......                     عاااااااااااااااشقتم   ااااااااااااینم اتااااااااااق ارشیااااااااا ارشیا اتاقش به سلیقه خودش مرت...
22 آذر 1391

شیطونکم دوست داره....

در حال حاضر شیطونکم خیلی راحت با برنامه های کارتونی خودشو سرگرم میکنه و بهشون علاقه نشون میده بیشتر عاشق سی دی هایی که مامان براش خریده،از همه بیشتر مجموعه برنامه های عمو پورنگ دوست داره و مجموعه سی دی های (مابا نی نی )سی دی های کارتونی دیگه هم داره از جمله حسنی نگو یه دسته گل،ما جراهای سیاه ساکتی،رنگین کمان ،المو ،......ولی کمتر علافه نشون میده،بیشتر عمو پورنگ و بانی نی رو دوست داره....ارشیا به مجموعه برنامه های عمو پورنگ میگه ت تکی(ت با فتحه) چون تو یکی از این برنامه ها عمو پورنگ شعری میخونه به نام اردک تک تک   تک تک اردک .....ارشیا این شعر خیلی دوست داره و سی دی هاشو با این اسم میشناسه و صدا میکنه و رنگهای سی دی ها رو بلد و به ...
19 آذر 1391

نوروز 1390

امسال اولین عید نوروز ارشیا خان گل پسر مامان,یه کم برای مامان سخت بو دهماهنگ کردن همه چیز,مهمونی رفتن,مهمون اومدن و حضور شما که باید مامان سعی میکرد همه چیز مرتب و با شما هماهنگ باشه,البته باید از بابا احمد تشکر کنیم که تو هیچ شرایطی ما رو تنها نمیذاره و همیشه به مامان در مراقبت از شما کمک میکنه اگه بابا جون نبود واقعا اعتراف میکنم که تنهایی نمیتونستم همسر دوست داشتنی من ممنون به خاطر همه مهربونیات    پسرم آرزو میکنم سال جدید برای همه نی نی ها سال خنده,شادی و دور از هر گریه و غم باشه وهیچ نی نی مریض نشه؛و همه مامان و باباهای دنیا عاشق نی نی هاشون باشن و اونارو هیچ وقت تنها نذارن   از نوروز هر چی عکس دا...
18 آذر 1391

شیرین زبونم

پروردگارا از عشق امروزمان چیزی برای فردایمان باقی بگذار........ به اندازه یک نگاه......... به اندازه یک لبخند...... تا به یاد داشته باشیم که روزی عاشق هم بودیم........ پسر گلم تازگیها شیرین زبون شده،جمله رو دیگه کامل میگه،کلمات درست ادا میکنه البته نه همه کلمات رو ؛روی هم رفته حرف زدنش بهتر شده اما خیلی شیرین زبون شده این روزا مامان و بابا فقط غرق بوسش میکنن با اون حرفای نازش.....دلم غش میره وقتی حرف میزنه دیروز جمعه( 17 آذر ماه)مامان برای گل پسر و بابایی آش درست کرده بود آخه ارسیا جونم آش دوست داره منم از فرصت استفاده کردم و اش پختم موقع آش خوردن عمه مریم و نجمه پیش ما بودن همگی در حال خوردن بودیم که ارشیا به عمه ن...
18 آذر 1391

1391

             نوروز ١٣٩١     هنگام سال تحویل مامان حال و هوای دیگه ای داره دلم میخاد همه  انسانها هر  جای دنیا که هستن شاد و پر انرزی سال خوبی رو آغاز کنن و همه نفرتها و دل خوریهارو دور بریزن و روح و جسمشون رو سرشار از سر سبزی و تازگی کنن و ایمان داشته باشن خدای خوب و مهربون همیشه و همه جا مراقب همه ما انسانهاست خصوصا نی نی های پاک و دوست داشتنی .....  برای مامان فرانک و بابا احمد از وقتی که شما پا به دنیای قشنگ ما گذاشتی  دیگه همه چیز برامون رنگ و بوی دیگه ای داره؛ برای ما همیشه و هر زمان با حضور شما عید است..... هر وقت تو بخندی...
15 آذر 1391

یه روز بهاری

هلن کلر میگه  گرامی ترین ها و زیباترین ها نه دیده میشوند و نه حتی لمس میشوند آنها را باید تنها در دل حس کرد...... وقتی بعضی از فصلهای سال مثل بهار و پاییز میاد دوست داری نهایت استفاده رو از این زیباییها داشته باشی؛با حضور شما تو زندگیمون دلبر شیرینم بیشتر دلمون میخاد سه تایی از موقعیتهای خوب استفاده کنیم.... یه روز بهاری تو اردیبهشت ماه همراه خاله نازی اینا و بابا بزرگ و مامان بزرگ یه روز تعطیل رفتیم سمت دریاچه اوان و قلعه الموت در نزدیکهای قزوین..... روز خیلی خوبی بود با اینکه من و بابا وقتی شما نبودین قبلا اینجا اومده بودیم اما باز هم بهمون خیلی خوش گذشت؛این بار فرشته مهربونم پسر گلم با ما بود هر دو سفر قشنگیهای...
15 آذر 1391