از تولد تا دو سالگی
عزیز دل مامان داشتم به فیلمها و عکسایی که از نوزادی تا حالا داشتی نگاه میکردم چقدر زمان زود میگذره انگار نه انگار دو سال از ورود شما به خونه ما میگذره دو سال قشنگ و زیبا دو سالی که پر از عشق بود و هست عااااااااااااااشقتیم دوووووست داااااریم نفسسسسسسسم
تصمیم گرفتم چند تا از عکسات از نوزادی تا الان برات بذارم .........
ارشیا در دو ماهگی....فدای اون قیافت بشم.....
چند تا از این عکسا داری که بابا احمد از صورتت انداخته مامان عاشق این عکسات
نااااااااز اوووووووووون خندیدنات
فدات بشم که همیشه در حال خندبدنیییییییییییی
ارشیا و توووووووپ مووووووورد علاقشششششششششش
باااااااااااازم قنددددددددکم دررررررررررر حااااااااال خندددددیددددددن
چهههههههههه ناااااااااااااااز خواااااااااااابیده نفسسسسسسسسسسم
ارشیا و محمد (پسر عمه) در روز تولد محمد جان (ارشا جان ٨ ماهه)
گل پسررررررررررررم عاشششششق حماااااام کردن (در واقع عاااااشق آب)
نباااااااتم عااااااااااشق ابزارررررررر کارشششششش
وااااااااای وااااااای بازززززززززززم چشششششم مامان دووووور دیدی!!!!!!!
وای خدای من چه قیافت تغییر کرده موهات کوتاه کردی مامانی!!!! اولین کوتاهی
فداااات بشششششم چه بزرگ شدی برااااااای خودت...
فداااااای اون خواااااابیدنت عزیز دل مامان........
نفسسسسسسسم آمااااااااده شده برای مهمونی رفتتتتتتتتن......
ارشیا و بابا احمد آماده برای رفتن به عروسی (خوش بگذره خوشگلم)
چه تییییییپی زدی عسسسسسسسسسسسلم ؟
ارشیا و آجی مه تا در جاده چالوس..........
ارشیا در جنگلهای شمال ..... ناز اون قیافت بشم من....
ارشیا و خانه نیما یوشیج...............
ارشیا در حال بازی تو اتاقش............
ارشیا و عششششقش دااااایی رضا.............
نفسسسسم و بابا احمد در ٤ ماهگی و اولین محرم......(روز تاسوعا)
خوشگل مامانی و بابا احمد در اولین برف زمستانی.....
ارشیا و داداش آرین در یه روز پاییزی در دل طبیعت....
یه روز تابستونی همراه هم رفته بودیم طالقان ......
نفسسسسسسسسسسم دووووووووست داررررررررررم
یه روز پاییزی و ارشیا......
وای فدات بشم (ارشیا و ٣ ماهگی)......